چهار فضیلتی انسان والا عبارت است از : دلیری،درون بینی،همدلی و تنهایی که گرایش به آنها سبب پاکی میشود.
انچه والا بودن یک فرد را ثابت میکند کرده های او نیست چون بیخ و بن انها معلوم نیسا و معانی مختلف دارند بلکه ایمان اوست.
اینده از آن کسانی است که به استقبالش میروند.
عشق را فریبنده و ویرانگر است نه نجات بخش.
بلند پروازی من آن است که در ده جمله چیزی بگویم که کسی دیگر در یک کتاب میگوید
غضنفر ميره کتابخونه، داد ميزنه يه ساندويچ بدين با سس اضافه.
آقاهه بهش ميگه: آقا! اينجا کتابخونه هست.
غضنفر ميگه: ببخشيد… بعد يواش در گوش آقاهه ميگه: يه ساندويچ بدين با سس اضافه!!!
چراشبها سرت را پايين مي اندازي؟
گفت :ستاره چشمک ميزند، نميخواهم به خورشيد خيانت کنم
به سلامتي همه اونايي که مثل گل آفتابگردان هستند . . .
دختر زن من پسري زاييد,كه داداش من و نوه زنم بود پس نوه ي منم بود پس من پدربزرگ داداشم بودم.زن من پسري زاييد,كه زن پدرم خواهر ناتني پسرم و مادر بزرگ اون شد پس پسرم داداش مادر بزرگش بود و من خواهرزاده ي پسرم شدم پس پسرم دايي من بود!
تو بودي ديوونه نميشدي.
هيچگاه يکديگر را نمي بينند.
با هم مژه مي زنند.
با هم حرکت مي کنند.
با هم اشک مي ريزند.
... با هم مي بينند.
با هم مي خوابند.
با هم شراکت و ارتباط عميق حسي دارند.
ولي وقتي يک زن را مي بينند، يکي چشمک مي زند و ديگري نمي زند!
نتيجه مي گيريم که زن توانايي قطع هر ارتباطي را دارد!!
يارو ميپرسه:شما؟
دختره ميگه:من خواهرشم…شما؟؟؟
طرف ميگه:من همين الان فهميدم مادرتم
پايين آنتن نميده بده برات شماره بگيرم!!
روباه تا موبايل رو داد به زاغ
زاغ گفت: اين عوض اون قالب پنيري که کلاس سوم ابتدايى ازم زدي .....پدرسگ
قديمي ولي خواندني....
شب امتحان، سه تا دانشجو به يک مهموني دعوت مي شوند. بعد از مذاکرات مهم! با همديگه تصميم مي گيرند برن مهموني و امتحان رو بي خيال بشوند و يک بهانه براي استاد جور کنند تا روز ديگري امتحان بدهند.
خلاصه اون شب مي روند مهماني و چند ساعت بعد از زمان امتحان مي روند پيش استاد و به استاد مي گويند که : ماشينمان شب امتحان پنچر شد و به علت نداشتن زاپاس مجبور شديم پياده برگريدم و دير رسيديم و خلاصه از ...اين خالي بندي ها ..، و از استاده مي خوان که اگه مي شه ما فردا بيايم امتحان بديم.
استاده مي گه اشکالي نداره فردا بياييد امتحان بديد.
صبح روز بعد که سر جلسه امتحان حاضر مي شوند استاد مي گه هر کس يک اتاق جداگانه بشينه و بعد سوالات رو تقسيم مي کنه. استاد تنها يک سوال تو امتحان داده بود:
کدام چرخ ماشين شب امتحان پنچر شده بود؟
گوگل: من صاحب همه چيم.
ويکي پديا: من همه چيو ميدونم.
فيسبوک: من همرو ميشناسم.
اينترنت: من نباشم شماها هيچين.
برق: گ.و.ه اضافي نخوريد!
مامانم: پسرمون شام نخورد..خاک به سرم..حتمأ معتاد شده..
بابام: نه بابا حتمأ بيرون يه چيزي با اون دخترا کوفت کرده...
پي نوشت.: و هيچکس ندانست من هيچوقت خورش کدو دوست نداشتم.
عاشق كم است سخن عاشقــــانه فراوان ...
عشق عادت نيست ،
عادت همه چيز را ويران مي كند از جمله عظمت دوست داشتن را ...
از شباهت به تكرار مي رسيم ، از تكرار به عادت ، از عادت به بيهودگي از بيهودگي به خستگي و نفرت ...
اينايي که با موبايل بهشون زنگ ميزني و يهو قطع ميشه وسطش...بعد دوباره زنگ ميزني ميبيني اشغاله، ميفهمي اون داره تو رو ميگيره...بعد يه کم صبر ميکني اون زنگ بزنه هيچ خبري نميشه، ميفهمي اون زنگ زده ديده اشغاله فهميده تو داري زنگ ميزني صبر کرده تو زنگ بزني...بعد تو دوباره زنگ ميزني ميبيني اشغاله...ميفهمي صبرش تموم شده و تصميم گرفته خودش زنگ بزنه....دوباره صبر ميکني و .....همين طوري اين داستان ادامه داره
....خو لامصب ميبيني که من زنگ زدم از اول! قطع شد صبر کن خودم ميگيرم چرا رو اعصاب خودت و خودم رژه ميري ؟؟
-بله ،شما؟
-من داداشتم ،صبر کن بيام خونه به حسابت ميرسم .
____________________________
... شماره ناشناس بعدي :
... -دوست پسر داري؟
-نه نه اصلا
-من دوست پسرتم ......واقعا که ...
-عزيزم به خدا فکر کردم که تو داداشمي !!!
- خوب داداشتم ديگه ،صبر کن خونه برسم من ميدونم و تو....
پسر اول: چقدر خپل شدي مرتيکه …
شبيه خرساي قطبي شدي الاغ….
کمتر بخور ، از صبح تا شب مثل گاو آت و آشغال ميخوري
معلومه انقدر دايره ميشي ديگه …
پسر دوم : خفه شو عوضي. حرف تو زر مفت هم نيست
( محکم تر شدن دوستي بين دو پسر و تموم شدن مکالمه با خنده )
مکالمه دو دختر :
دختر اول: خوشگلم يه مقدار تپل شدي ولي بهت مياد عزيزم …
دختر دوم: تو هم دماغت بعد عمل يه ذره زيادي کوچيک شده ولي بازم خوشگلي نانازم
( از فرداي روز مکالمه هيچ رابطه اي بين دو دختر مشاهده نشده )
ناگهان شوهرش سراسيمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، يه کم بيشتر کره توش بريز….
واي خداي من ، خيلي زياد درست کردي … حالا برش گردون … زود باش
بايد بيشتر کره بريزي … واي خداي من از کجا بايد کره بيشتر بياريم ؟؟ دارن ميسوزن مواظب باش ، گفتم مواظب باش ! هيچ وقت موقع غذا پختن به حرفهاي من گوش نميکني … هيچ وقت!! برشون گردون ! زود باش ! ديوونه شدي ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادي ؟؟؟ يادت رفته بهشون نمک بزني … نمک بزن … نمک …
زن به او زل زده و ناگهان گفت : خداي بزرگ چه اتفاقي برات افتاده ؟! فکر ميکني من بلد نيستم يه تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر به آرامي گفت : فقط ميخواستم بدوني وقتي دارم رانندگي ميکنم، چه بلائي سر من مياري.
طرح آمارگيري خانوار:
- شما چند تا بچه دارين؟
- دو تا
- ولي تو شناسنامه که نوشته سه تا.
- اونو ميگي؟ دکور خونست. کامپيوترو خريديم تو کارتونش بود. اشانتيونه کامپيوتره. فقط وقتهايي که اينترنت قطع ميشه ميره بيرون يه دوري ميزنه
=))
تو دستشويي پارک بودم که ديدم يکي داره در ميزنه.....
بعد از 10 ثانيه گفت : سلام چطوري؟
منم خجالت زده گفتم: خوبم مرسي!
گفت: چيکار ميکني؟
گفتم:آدم اينجا چيکار ميکنه؟!؟
... ... ... دوباره گفت :ميتونم الان بيا اونجا؟
عصباني شدم گفتم:نه هنوز خودم کار دارم
يهو ديدم داره ميگه:
"من بعدا بهت زنگ ميزنم. الان يه ديونه اي تو دسشويي داره جواب سوالاي منو ميده."
ديگه نميخواستم بيام بيرون
حتما بخونيد..
خونه ي يه بنده خدايي دعوت بوديم ، بعد يه دختر کوچولو داشتن ,منم مغزم به خاطرِ يه موضوعي کلاً هنگ بود ، بچه رو به روم رو پاي مامانش نشسته بود ,هي ميگفتم بيا پيش عمو سارا جان ، بيا عزيزم ، بيا يه بوس بده ...خلاصه در حال بفرما زدن بودم که با ضربه ي آرنج دوستم مواجه شدم !گفتم چته ؟مگه مرض داري ؟گفت: دِ نـَـه دِ احمق سارا اسم مامانست ، اسمش ساريناست !!تا آخر مجلس يه گوشه نشسته بودم، فقط مثه احمقا در و ديوار رو نيگا ميکردم !! :|
داشته باشي... چرخ پرايد عشقمم نيستي!!!
گرم شد...عشق شد...يار شد...تار شد...بد شد...
رد شد...سرد شد...غم شد...بغض شد...اشك شد...
آه شد...دور شد...گم شد...
يک هميشه يک است. شايد در تمام عمرش نتوانسته بيش از يک باشد.
امابعضي اوقات مي تواند خيلي باشد:
يک دنيا ،
...
يک سرنوشت ،
يک خاطره ،
يک عشق پاک،
و يا " يک دوست خوب
این فاصله داره منو بی تو مریض میکنه
این که نگات نمیکنم یعنی گرفتار توام
رفتن همه ولی نترس من که طرفدار توام
هرچی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت
بدوت تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت
منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتی
هیج وقت نخواستم ببینیم تو لحظه ناراحتیم
میخواستم نبخشمت یکی ازت تعریف کرد
دیدن تنهایی تو منو بلاتکلیف کرد
بیا و معذرت بخواه از جشنی که خراب شد
از اون که واسه انتقامم از تو انتخاب شد
اگر در دنیا فقط یک زن بد وجود باشد همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست. “ضرب المثل روسی”
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
مرد مثل همان خروسی است که خیال می کند خورشید تنها برای این طلوع می کند که صدای قوقولی قوقوی او را بشنود. “جرج الیوت ”
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
دقت کردید تمام بیچارگی زلیخا از روزی شروع شد که؛ یوسف را به غلامی قبول کردند.
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
زن بدون مرد مثل یک ماهی بدون دوچرخه است!
“گلوریا استاینم ”
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
خدایا در آفرینش مردها کیفیت را فداى کمیت نکن
کمتر خلق کن ولى آدم خلق کن!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
مردها را باید کشت
جور دیگر باید زیست …
الهی ! به مردان در خانه ات / به آن زن ذلیلان فرزانه ات
به آنانکه در بچه داری تکند / یلان عوض کردن پوشکند
به آنانکه باذوق و شوق تمام / به مادرزن خود بگویند: مامان
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
بابام به مامانم سپرده جمعه ها هفت صبح بیدارش کنه؛ بگه “امروز جمعه است ، بگیر بخواب!” به حق چیزای نشنیده!!!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
چرا روان درمانی مردها کمتر از زنها طول میکشه؟ چون معمولا باید در روان درمانی به دوران
کودکی بازگشت و مردها همیشه در همون دوران به سر می برند!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خودش خط بکشد.
“سینکلر لوییس”
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. “جان رابرت فاولز”
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
جوک مردان فمینیستی خنده دار
عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. “کاتلین نوریس”
تنها یکی از ۱۰۰۰ مرد، رهبر مردان دیگر می شود. ۹۹۹نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند. “گروچو مارکس”
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
دیدین این پسرای دم بخت میگن: من قصد ازدواج ندارم؟
یکی نیست بهشون بگه آخه عزیز من!
ازدواج که قصد نمی خواد! پول می خواد که تو نداری!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
لیلی شدم مجنون شدی، شیرین شدم فرهاد شدی
حوا شدم بعید می دونم آدم بشی!!!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
هر زنی از سر هر مردی زیاد است! “ژان پل سارتر”
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
بعضی از پسرا رو که میبینم دلم میخواد بهشون بگم:
خوشکل خانوم کدوم آرایشگاه میری !!!
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
شما آقا پسری که ابروهاتو ور میداری که خوشگل بشی، فقط با یه ابرو ورداشتن که خوشگل نمیشی، باید رژ بزنی، دامنم بپوشی که ناز بشی!
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی...
خیالت همه جا با من است
اما
دلم گرمای بودنـــــــــــت را می خواهد
نه سردی خیالـــــــــت را
به سادگی آمد
به سادگی عاشقش شدم ...بـه سـادگـی رفـت
بـه سادگـی او را بخـشیـدم
حالـا مانـده ام چگـونه بـدون او
بـه سادگـی زندگـی کنـم
خدایا! این روزها زمان چقدر تند برایم می گذرد
نمی دانم!
خوشی هایم فراوان است یا دردهای این دنیا شمارش روزها را از یادم برده.
در یخچال را باز می کند...
عرق شرم بر پیشانی پدر می نشیند
پسرک این را می داند،
دست می برد بطری آب را بر می دارد
کمی آب در لیوان می ریزد...
صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه ام بودم "
پدر این را می داند پسر کوچولویش چقدر بزرگ شده است.
وقتی محبت کردم و تنها شدم،
وقتی دوست داشتم و تنها ماندم...
دانستم;
باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید
تعداد صفحات : 3
پودر گیاهی ماریانا تنگ کننده واژن
----------------------