قديمي ولي خواندني....
شب امتحان، سه تا دانشجو به يک مهموني دعوت مي شوند. بعد از مذاکرات مهم! با همديگه تصميم مي گيرند برن مهموني و امتحان رو بي خيال بشوند و يک بهانه براي استاد جور کنند تا روز ديگري امتحان بدهند.
خلاصه اون شب مي روند مهماني و چند ساعت بعد از زمان امتحان مي روند پيش استاد و به استاد مي گويند که : ماشينمان شب امتحان پنچر شد و به علت نداشتن زاپاس مجبور شديم پياده برگريدم و دير رسيديم و خلاصه از ...اين خالي بندي ها ..، و از استاده مي خوان که اگه مي شه ما فردا بيايم امتحان بديم.
استاده مي گه اشکالي نداره فردا بياييد امتحان بديد.
صبح روز بعد که سر جلسه امتحان حاضر مي شوند استاد مي گه هر کس يک اتاق جداگانه بشينه و بعد سوالات رو تقسيم مي کنه. استاد تنها يک سوال تو امتحان داده بود:
کدام چرخ ماشين شب امتحان پنچر شده بود؟