loading...
ایران مطلب| جدیدترین مطالب،جملات کوتاه و زیبا برای فیس بوک،سخنان پند اموز بزرگان
نهتانی بازدید : 369 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (0)
دختره تلفن دوست پسرش زنگ ميخوره برميداره جواب ميده
يارو ميپرسه:شما؟
دختره ميگه:من خواهرشم…شما؟؟؟
طرف ميگه:من همين الان فهميدم مادرتم
نهتانی بازدید : 450 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (1)

قديمي ولي خواندني....

شب امتحان، سه تا دانشجو به يک مهموني دعوت مي شوند. بعد از مذاکرات مهم! با همديگه تصميم مي گيرند برن مهموني و امتحان رو بي خيال بشوند و يک بهانه براي استاد جور کنند تا روز ديگري امتحان بدهند.
خلاصه اون شب مي روند مهماني و چند ساعت بعد از زمان امتحان مي روند پيش استاد و به استاد مي گويند که : ماشينمان شب امتحان پنچر شد و به علت نداشتن زاپاس مجبور شديم پياده برگريدم و دير رسيديم و خلاصه از ...اين خالي بندي ها ..، و از استاده مي خوان که اگه مي شه ما فردا بيايم امتحان بديم.
استاده مي گه اشکالي نداره فردا بياييد امتحان بديد.
صبح روز بعد که سر جلسه امتحان حاضر مي شوند استاد مي گه هر کس يک اتاق جداگانه بشينه و بعد سوالات رو تقسيم مي کنه. استاد تنها يک سوال تو امتحان داده بود:
کدام چرخ ماشين شب امتحان پنچر شده بود؟

نهتانی بازدید : 332 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (0)

مامانم: پسرمون شام نخورد..خاک به سرم..حتمأ معتاد شده..

بابام: نه بابا حتمأ بيرون يه چيزي با اون دخترا کوفت کرده...

پي نوشت.: و هيچکس ندانست من هيچوقت خورش کدو دوست نداشتم.

نهتانی بازدید : 307 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (1)

اينايي که با موبايل بهشون زنگ ميزني و يهو قطع ميشه وسطش...بعد دوباره زنگ ميزني ميبيني اشغاله، ميفهمي اون داره تو رو ميگيره...بعد يه کم صبر ميکني اون زنگ بزنه هيچ خبري نميشه، ميفهمي اون زنگ زده ديده اشغاله فهميده تو داري زنگ ميزني صبر کرده تو زنگ بزني...بعد تو دوباره زنگ ميزني ميبيني اشغاله...ميفهمي صبرش تموم شده و تصميم گرفته خودش زنگ بزنه....دوباره صبر ميکني و .....همين طوري اين داستان ادامه داره

....خو لامصب ميبيني که من زنگ زدم از اول! قطع شد صبر کن خودم ميگيرم چرا رو اعصاب خودت و خودم رژه ميري ؟؟

نهتانی بازدید : 306 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (0)
يارو دنده عقب داشته از سربالايي مي رفته بالا بهش ميگن چرا دنده عقب مي ري مي گه مي ترسم جا نباشه دور بزنم موقع بر گشتن مي بينن داره بازم دنه عقب مياد مي گن حالا چرا دنده عقب مياي مي گه آخه جا بود دور زدم!!
نهتانی بازدید : 369 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (1)
زني مشغول درست کردن تخم مرغ براي صبحانه بود.
ناگهان شوهرش سراسيمه وارد آشپزخانه شد و داد زد : مواظب باش ، مواظب باش ، يه کم بيشتر کره توش بريز….
واي خداي من ، خيلي زياد درست کردي … حالا برش گردون … زود باش
بايد بيشتر کره بريزي … واي خداي من از کجا بايد کره بيشتر بياريم ؟؟ دارن مي‌سوزن مواظب باش ، گفتم مواظب باش ! هيچ وقت موقع غذا پختن به حرفهاي من گوش نمي‌کني … هيچ وقت!! برشون گردون ! زود باش ! ديوونه شدي ؟؟؟؟ عقلتو از دست دادي ؟؟؟ يادت رفته بهشون نمک بزني … نمک بزن … نمک …
زن به او زل زده و ناگهان گفت : خداي بزرگ چه اتفاقي برات افتاده ؟! فکر مي‌کني من بلد نيستم يه تخم مرغ ساده درست کنم؟
شوهر به آرامي گفت : فقط مي‌خواستم بدوني وقتي دارم رانندگي مي‌کنم، چه بلائي سر من مياري.
نهتانی بازدید : 381 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (1)

طرح آمارگيري خانوار:

- شما چند تا بچه دارين؟

- دو تا

- ولي تو شناسنامه که نوشته سه تا.

- اونو ميگي؟ دکور خونست. کامپيوترو خريديم تو کارتونش بود. اشانتيونه کامپيوتره. فقط وقتهايي که اينترنت قطع ميشه ميره بيرون يه دوري ميزنه
=))

نهتانی بازدید : 341 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (0)

حتما بخونيد..

خونه ي يه بنده خدايي دعوت بوديم ، بعد يه دختر کوچولو داشتن ,منم مغزم به خاطرِ يه موضوعي کلاً هنگ بود ، بچه رو به روم رو پاي مامانش نشسته بود ,هي ميگفتم بيا پيش عمو سارا جان ، بيا عزيزم ، بيا يه بوس بده ...خلاصه در حال بفرما زدن بودم که با ضربه ي آرنج دوستم مواجه شدم !گفتم چته ؟مگه مرض داري ؟گفت: دِ نـَـه دِ احمق سارا اسم مامانست ، اسمش ساريناست !!تا آخر مجلس يه گوشه نشسته بودم، فقط مثه احمقا در و ديوار رو نيگا ميکردم !! :|

نهتانی بازدید : 291 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (0)
غضنفر با دختره دوست مي شه مي گه ببخشيد اسم شما چيه؟ دختره مي گه من اسمم شراره است ولي بچه ها صدام مي کنن شراب. لره مي گه : منم اصغرم بچه ها صدام مي کنن عرق سگي
نهتانی بازدید : 325 جمعه 20 مرداد 1391 نظرات (2)

قديمي ولي خيلي باحال ....حتما بخونيد....

دختر :من امروز عمل باز قلب دارم
پسر :مي دانم
دختر :دوست دارم
پسر :من عاشقتم عزيزم
.
....
.
دختر به هوش مياد
دختر :اون کجاست
پدر:تو نمي داني چه کسي قلبش را به تو هديه کرده؟
دختر:اون.. .(شروع کرد به گريه)
پدر :شوخي کردم رفته دستشويي الان بر مي گرده:)))))

درباره ما
به persiansubject (ایران مطلب) خوش آمديد در اين وبسایت شما از جديد ترين و بهترين مطالب ديدن خواهيد کرد لطفا برای حمایت از ما در نظرسنجی سایت شرکت کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    چه مطالبی را بیشتر میپسندید !!
    آمار سایت
  • کل مطالب : 156
  • کل نظرات : 128
  • افراد آنلاین : 44
  • تعداد اعضا : 170
  • آی پی امروز : 190
  • آی پی دیروز : 48
  • بازدید امروز : 277
  • باردید دیروز : 103
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,013
  • بازدید ماه : 1,013
  • بازدید سال : 15,741
  • بازدید کلی : 345,908